تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



جەم
گرد، چبیره، گروزه.
جەم
جُنب، جُنبش.
جەم کردن
گرد کردن، گروزه کردن، چبیره کردن، توده کردن.
جەماعەت
گروه، گروزه، چَبیره، توده، سپاه، مردمان.
جەمام
آسوده، بسته، بَندی، درغال. (اسپ یا غیر آن که راحت باشد.)
جەمام شکێنی
از بند درآوردن، گرداندن، گردش دادن، آسایش شکنی، خستگی شکستن، از خستگی در آوردن.
جەماڵ
نکویی، زیبایی، قشنگی، خوش رویی، شکفتن.
جەمع
خبیره، خبیوه، همه. (جمع حساب)
جەمع
جَمع، جَماعَة، عِضَة، فِئَة، هَیثة، عُصبَة، قَثاثة، حفل، حُفال، رَهط، حَی، فِرقَة، قَبیلَة، عَشیِرَة، قُلَة، بَعض، اَشخاص، لَجنَة.
جەمعیەت
چَبیره، گروزه، مَردمان مَردم، رَم، کسان.
جەمیعەن
همه، همگی، یَکهو.
جەمین
جَبین، پیشانی، چَکاد، چَهاد، چَماچَم.
جەمەوبوون
گرد شدن، چبیره شدن، گروزه شدن، توده شدن.
جەمەوکردن
گرد کردن، چَبیره کردن، گروزه کردن، توده کردن، گردآوری کردن.
سکەنجەمین
سِرکَنگَبین، سِکنگَبین
فرەنجەمشک
پلنگ مُشک، پَرَنگ مُشک، بَرَنج مشک، فرنج مشک، اَفرَنج مشک، فَلَنگ مُشک، لَهلَهان، قرنفل بستانی
خاترجەم
دل¬گرم، اَرمَند، اَرمنده، آسودەدل.
خاترجەم
اَرمَندی، اَرمندگی، دل¬گرمی، آسودەدلی.
دەسجەم
زاتولجەم
پهلودرد.
سەرجەم
روهم، سرهم، همه با هم، همه، همگی