گرم شدن، تبیدن، تَفیدن.

گرما سخت شدن.

همە.

یکی بود یکی نبود .(شهادت و ایمان زمان جاهلیت بودە کە از وحدت بە کثرت آمدە و سپس از کثرت بە وحدت بازگشت نمودەاند.ازین قرار: ((یەکێ بوو یەکێ نەبوو)) یعنی: منشأ آفرینش یکی بود اما از یکی کاری ساختەنیست کثرت لازم است تا تا آفرینش صورت بندد.((لە خوا گەورەتر کەسێ نەبوو)) یعنی: درمیان کثرت از خدا بزرگتر کسی نبود کە بر همەمسلط و مقتدر بود. ((کۆسە مرد کەفەنی نەو)) مقسود از ((کۆسە)) آدم ابوالبشر است کە هاگام مردن کفن نداشتەزیرا ((کفن لە کاشان بوو)) یعنی : کفن اخیراً در کاشان درست میشدەو در آن زمان کاشان و..۱ وجود نداشته. ((کاشانیچ رێگە بەنان بوو)) یعنی : راهی بەکاشان نبود. ((دایان نا جێگە نەو)) : آدم را زمین گذاشتن جایی برای او نبود کەمحفوظ بماند. (( هەڵیان گرت ڕێگە نەو)) یعنی اورا برداشتند کەبەجایی ببرند . ناچار(( نیانە تاق، چاوی زاق)) یعنی: او را میان تاقچە گذاشتند چشمهڵیش زاق شد. مقصود روشن کردن قدرت خدا و عجز و انکسار بشر است کەدر آغاز هر داستانی تکرار کردەاند.

آب شدن، گداختەشدن، گداختن، (آب شدن یخ یا فلزات مثلأ)

چەچە، غلغل، آواز بلبل.

آب سدن، شرمندەشدن.

دچارشدن، دوچارشدن.

آلوبخارا، آلوی سیاه.

می بایستی، می بود، بایستی.

هفت تنان، هفت مرد.

بادرنگ است.

بوش، خودنمایی، خوش گذرانی.

بامبوول، نَیرَنگ، تُنبُل، تَبَند، تَرفَند، تَرکَند، داغو، داغول، هرنوت، خاتوله... .

باد فُروَردین، باد فرودین، باد دَبور.(باد مَغرب، یا باد بین مَغرب و جنوب کەدر آخر روز می وزد. ضد «باد صبا»)

کوچک شدن، کوشک شدن.

بوبُرد، تُندُر، تُندور، واف.

ولَوشدن، ولاوشدن، اِفتالیدن، پَراکَندەشدن، پخج شدن، پَخش شدن، پَخت شدن، پَهن شدن، پاشیدەشدن، شَهریدەشدن.

فاش شدن، پَراگَندەشدن، (خبر مثلاً.)

بُلند شدن، بالا رفتن، سرابالا شدن، هواگرفتن.

بُلندشدن، بالیدن، بالودن.

گُسیختەشُدن، پارەشُدن، شکافتەشُدن.

رها شدن، ویل شدن، آزاد شدن.

رَوشَن شُدن. (آفتاب مثلاً از حال کسوف.)