تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



باس
باس، نَوسیره، باز، سرگُذَشت.
باسزان
باس گیر، بازگیر، باس دان، باس گو.
باسمه
باسمه، نشانه.
باسنامه
باسوخ
مَیده، فُراته.(باسدُق )
باسک
باهو، بُلَندی، تپّه، کوه.
باسک
اَرَش، یاز، دست، بازو.
باسەلیق
رگ زیر بازو (باسَلیق ).(رگ طرف انسی مرفق، کە «قیفال » در طرف وحشی آن واقع است.)
لالەعەباسی
بڵباس
بُلباس.(طایفەای است از کُرد.)
دەنگوباس
چاو، پژواک، سروصدا.
لیباس
جَندَر، جامه، رَخت، بَرگ، پوشاک، پوشش، پوشیدنی.
کیسەی لیباس
جامانه، وَشرَک، وَرشَک، جامه دان (کیسه ای که لباس درآن بندند تا گرد نگیرد)