تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



گیرخستن
گیرانداختن
پیدا کردن
گیرخواردن
گیرافتادن
گیرسان
بزرگوار، محکم و بهم چسبیده، رسته، تکوین یافته، واچسبیدن، گیر کردن، زمینی سخت و سفت در شخم، هیکل دار، زبر، درشت، بالار، افروختگی آتش، گرمی تن به نشانه تب
گیرسانەوە
بند شدن بجایی
گیرنەدەر
کسی که نتواند باد شکم را حبس کند
گیرکردن
گیر دادن
چیزی را محکم به چیز دیگر بستن
گیرکەوتن
بدست آمدن
گیرۆ
بیماری واگیردار
گیرۆدەیی
گرفتاری
علاقەمندی