تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



وای
فرار کرد دوید
حرف فغان از درد، وای
چنانی
پیدایی اینک هستی
وای لمن
وای برمن
وایتە
اینک تویی
چنانی
واین
فرار کردن، دویدن
چنانیم
واینە
چنانیم
وایە
اینطور است، صحیح است
چنان است
هنگام
از روستاهای ویرانشده کردستان توسط بعثیان
خواهر
وایەی
خواهری
ئاوایی
آبادی
ببوایتن
می بودند
ببواین
می بودیم
بێنەوایی
بینوایی
توایهم
آفرین
تینوایەتی
تشنگی
حەلوایی
به رنگ حلوا
خوایی
خواستن
کار خُدا
از خُدا ترس
می خواهی
خوایی نەخوایی
خواەناخواه
دادخوایی
دادخواهی