تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



قوتایی
کتک خوردە، کوبیدە، برجستگی میان هموار
قوتبڕاو
کسی که سهمش را خورده اند
قوتفین
کرخیدن از سرما
قوتم
ته درخت بریده در زمین مانده
بزنم
قوتنی
پارچەای است راهراه
قوتکە
قله کوه
بالای تپه
برجستگی
قوتیلە
قوطی کوچک
چراغ موشی
آیینه جیبی