تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



جفتەهەڵخستن
لگد پرانی
خڕداخستن
محکم بستن
خۆهەڵخستن
حمّام آفتاب گرفتن
داخستن
پهن کردن و گستردن
بستن در و پنجره
پایین انداختن
توسط کسی یا چیزی زمین خوردن
بر افروختن تنور و کوره
پی ریختن بنا
خم کردن و پایین آوردن
پس انداز و جمع آوری آذوقه
دەرێخستن
بیرون آوردن
آشکار کردن
دەسخستن
گیر آوردن
سەرخستن
بالا بردن
کنایه از به آرزو رسانیدن و کمک به پیروزی کسی
سەرداخستن
از شرم سر پایین آوردن
فریاخستن
رسانیدن در وقت مناسب
لاخستن
کنارزدن
بر پهلو دراز کردن
کم فروشی
لەنگەرخستن
لنگرانداختن
ماندگار شدن در جایی
لەکارخستن
ازکار انداختن
مل لەچەقۆخستن