تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



بارسووکی
سبکباری
بارماخ
ورق سیگار فیلتردار
بارندۆخ
بارنده
بارنەبردن
تحمل نکردن زندگی
بارهاتن
بارآمدن
بارهنگێڤ
مسخره کننده، مانعی در کنار راه که بار با آن برخورد می کند
مسخره کننده
باروبارخانە
کالای تجارتی
کنایه از باسن بزرگ