تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دادخوا
مُتَظَلم، شاکي.(عارِض)
دادخوایی
تَظَلُّم، شکایَة.(عَرض)
دادوبسەت
مُعامَلَة، مُبادَلَة، مُعاوَضَة، مُعاطاة، مُعاقَدَة.
دادوبێداد
جَزَع و فَزَع.
دادوورانن
خَیط، دَرز.
دادڕین
قَدَ، قَتَ، هَتَ، شَقَ، خَرق.
دادڕەس
قَاضی، حاکِم، اَمیر، عادِل، مُحِقَ.
دادڕەسی
قَضاوَة، حُکُومة، اَمارَة، عَدالَة، اِحقاق، تَحقیق، تَظلیم.
دادی
مُرضِعَة، حاضِنَة.
دادێران
اِحتِفان، اِدلاء، اِرخاء.
دار
شَجَر.
دار
حَطُب، وُقُود، وُقِید، عُود.
دار
خَشَب، رافِدَة، وَصلَة.(روافِد، عَوارِض)
دار
مال، نَشَب، مَوجود، ما وُجِدَ.
دار
مَشنَقة، صُلّابَة.
دار
صاحب، حافِظ.(در عربی اسم فاعل، مضاف الیه یا صیغه ی مبالغه ی آن به جای صاحب استعمال می شود، مثل: حَمّار، جَمّال، بَغّال،...)
دارا
تَرِيّ، مُتْرِي، مَليّ، مَلِيء، غَنِيّ، مُوسِر، مُتَمّوُل، ذَومال.
دارای عیلم و عەمەڵ
صاحِب الْعلم و الُعَمَلِ.
دارایی
مال، ثروَة، مکنَة، نُشُب.
دارایی
تَمَکُّن، تَیَسُّر، تَمَوُّل، یَسار، مّیسَرَة.