تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



داڕنین
چیدن.(آلو مثلاً از درخت.)
داڕنین
بَرکَندن.(برگ مثلاً از شاخه ی درخت.)
داڕنین
کندن.(لباس، پوسف و امثال آن.)
داینەی زین
جناب، جُناغ، کَفچَک، تُنبیک، تَنبوک.
دزین
دزدیدن، دزدی کردن.
دواوەڕوین
دواگین
پَسین.
دووربین
دڕین
فَتَردن، فَتریدن، فَلتیدن، فَتالیدن، کَژاریدن، دَریدن، شکافتن، پاره کردن.
دڕین
واکردن، شکافتن. ( آتش مثلاً.)
دۆزین
جوریدن، جستن. (شپش جُستن)
دۆچین
دُج، دُژ، چَسپنده.
دین
دیدن، دید، دیدار، ویدن، زَشت، زنشت. نگریستن، نگاه کردن.
دین
دین، تَبست، کیش، رَوش، آیین، راه.
دەربڕین
آشکار کردن.
دەرڕوین
بیرون رفتن، دررفتن.