تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



کریانەوە
باز شدن، واشدن (رسن یا شال کمر مثلاً)
کریانەوە
باز شدن، گشوده شدن (درمثلاً)
کزیانەوە
سوختن، سوزش کردن، کروزش
کسکیانەوە
درهم رفتن، اندوهناک شدن، دلتنگ شدن، نُستیدن
کوتیان
کو.فته شدن، کوبیده شدن، خورد شدن، کوسته شدن، گوسته شدن، گویسته شدن
کوتیان
کوفته شدن، کوبیده شدن، کوسته شدن، کسته شدن، گوسته شدن، گسته شدن، گویسته شدن، کوستن، گوستن، له شدن (له شدن بدن به سبب زدن یا خستگی)
کوتیاگ
کُسته، کوسته، کَویسته گوست، گَویست، گَویسته، کوفته، کوفته شده، کوبیده شده (گندم کوبیده شده مثلاً که از کاه جدا نشده باشد)
کوتیاگ
کوفته شده، کوسته، کویسته، گوسته، گویسته، له شده (کوفته شدن بدن از شدت زدن یا از خستگی)
کورکیان
کَرکیدن، خارخار کردن، پیسودن، هوس کردن، آرزو کردن
کوللیات
همادیان (ضد جزئیات)
کولیانەوە
کولەی برژیاگ
خَرجَل، مَیگو، ملخ شورمزه
کووچە سەرپۆشیاگ
کوژیانەوە
کشته شدن، خاموش شدن، تَنبیدن، فرو نشستن (چراغ یا آتش مثلاً)
کوژیانەوە
کوژیانەوە