تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دیار
رو، روی، چِهر، پهره، رخ، رخسار، رخساره، دیدار.
دیاردی
دیاردی
پیدایش، پیدایی.
دیارگە
دیدگاە، پیدایشگاە.
دیاری
گَزیت، سُفته، فرسته، اَرمغان.
دیاری
خَلعَت.
دیاری دان
پیدا شدن، پدیدار شدن، نمودار شدن، آشکار شدن، جلوەگر شدن.
دیاری کردن
دیارە
پیداست، پدیدار است، نمودار است، آشکار است.
دیان
دَندان، دَند، گز، گاز.
دیان بەردەم
دیان تواشاکردن
دیان تێژ کردن
دیان تێژەو کردن
اَلچَخت، بَیوس، آزیدن، دندان تیز کردن. (طمع کردن، مجاز است.)
دیان زیادی
هَریار، هَژهار.(دندان اضافی که اسب یا انسان در می آورد.)
دیان شاش
تُنُک دندان، دندان تُنُک.
دیان قڕۆڵ
کرَو، پوک، دندان کرَو، دندان پوک.