تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



داگرسیان
افروختن، روشن شدن، افروختە شدن.
داگرسیان
افروختە شدن، برافروختە شدن، قرمزشدن.
داگیریان
بوژ، گرفتگی، سنگین شدن.(ازاثرتب مثلاَ)
داڵووچیان
ریستن، ریسیدن، آویختن، ریسته شدن، آویخته شدن، فروهشته شدن.
دایان
دایە، تایە، مادَرَک.
درۆخیان
اُرغیدن، گیریدن، خاریدن، خارخارکردن.
درۆشیان
درخشیدن، درفشیدن، رخشیدن، رفشیدن، تابیدن، افروختن، پرتوافکندن.
درێژکێشیان
درازکشیدن، واکشیدن، لم زدن.
دڕیان
دریدن، دریدە شدن، پارە شدن.
دڕیان
بادکردن. (حیوان از خوردن شبدر مثلاً.)
دڵ بەسیان
دل نخواهی.
دڵ سووتیان
دڵ هەڵشێویان
هَراش، یم به هم خوردن.
دڵ هەڵکنیان
دل برافکندگی، دل برافکندگی شدن، دل سرد شدن.
دڵ کورکیان
خارخاردل، هَوَس کردن.
دڵشکیان
دل شکستگی.
دۆڵیان
دول. (دول آسیا که گندم در آن ریزند.)
دۆڵیان
تالاب، سَنگاب. (آب باران که در گودی سنگ می ماند، و عابرین می خورند.)