تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



تەپیان
تپیدن ،تپیده شدن ،آگنده شدن ،آغنده شدن ،آغشته شدن ،سپوخته شدن ،اَنباشته شدن ،گرفته شدن.
جووڕیان
رَمژَک، ریژَک، شَپلیدن، پَلمَسیدن، نَدانسته گفتن.
جووڵیان
جُنبیدن، جُنبش.
جۆریان
جَزیدن، جاوریدن، رَمش، گوهریدن، جوربەجور شدن، گونه گونه شدن.
جۆشیان
جوشیدن. (دیگ مثلاً.)
جۆشیان
جوشاک، جوشیدن. (آب مثلاً.)
جۆشیان
جوشیدن، آشوب کردن، توفان کردن، شورش. (دریا مثلاً)
جەرەیان
گذارش، گردش، گذاشتن.
حەسیان
آسایش، آسودن، خستگی رفتن، سیراب شدن.
حەفیان
رَس، رَطد، پرخوار.
خراشیان
خَراشیدن، غَراشیدن، غَرواشیدن، بَراشیدن، بَشخودن، گُراشیدن، ریش¬شدن، کُدوەشدن، کُدوهیدن.
خزیان
لَغزیدن، لَخشیدن، شخیدن، شخشیدن، غَژیدن، خَریدن، لَغز، لَغزش، لَخشه، لیزیدن، لَخشَک، شکوخ، اشکوخ، رَمژک، سَریدن.
خزیان
خَزیدن. (آهسته به جای در شدن)
خشیان
لَغزیدن، لغزش، لخشیدن، لَخشَک، لخشه، شَخشیدن، شَخشه، شخیدن، خَزیدن، غَژیدن، ریژَک، رَمژَک، اِشکوخ، شکوخ، سُریدن، چَپچ/شله.
خلیسکیان
لَغزیدن، لیزیدن، لَخشیدن، شَخیدن، شخشیدن، لغزش، رَمژَک، ریژَک، شکوخ، اشکوخ، حَزیدن، سَریدن، چَپچَله.
خنکیان
خَبکیدن، خَبک شدن، خَفیدن، خفه شدن.
خورپیان
زَدن، تَپش، یادرسیدن.
خوریان
خارش، خاردن.