تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



ئاوگیری
آبگیری، آب گرفتن. (آب گرفتن از فولاد مثلأ.)
ئاوگیری
آب گیری. (اندازەی آبگیری چاه، کە چە مقدار از آن آب می گیرد.)
بارگیری
بارگیری، باربندی، بارکردن.
بنگیری
جُستن، یافتن، پَیداکردن، سُراغ.
بەرگیری
جلوگیری، پییش¬ بندی.
جفتگیری
جفت شدن، پیوستن، به هم چسپیدن. (جفت شدن طیور و حیونات مثلاً.)
جفتگیری
جفت گیری، سفت کردن.
جڵەوگیری
جلوگیری پیش¬بندی.
خۆگیری
خوگیری، خودداری.
دڵگیری
دل گیری، دل گرفتگی، دل گرانی، اَندوه، رَنجش، دل رنجی.
دەسگیری
دستگیری، کمک، یاری، همراهی.