تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دەنگ گیریان
مامیران درگای دەم گیریان
دَهَن بستن، نَتَوانستن دَهَن باز کردن. (کنایه است.)
مانگ گیریان
گیریان
گرفتەشدن. گرفتارشدن.
گیریان
دمِ دست بودن.
گیریان
گرفتەشدن. (قلعەیا کشور مثلاً.)
گیریان
پَرژَک، گریستن، گریەکردن، گیریەکردن، زاریدن، زاری کردن.
گیریان خوەشی
شکرریزی، شکرریز، گریان شادی.
تێگیریان
گیر کردن. (چیزی توی چیز دیگر گیر بکند.)
تێگیریان
تَنگی، تُنگنا، سَختی.
داگیریان
بوژ، گرفتگی، سنگین شدن.(ازاثرتب مثلاَ)
لووت داگیریان
گرفتگی بینی، کاتوره.
هەڵگیریان
برداشتەشدن، پذیرفتەشدن. اندوختەشدن. بلند شدن.
گمێزگیریان