تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



گی
گی. (علامت حاصل بالمصدر است، فارسی است: دیوانگی، مردانگی)
ئەنام گیان
اندام جان، اندام زندگی. (مغز، دل، جگر، هردوخایە)
تیکەی گیریاک
غُلول. (لقمەی گرفته در گلو)
دەنگ گیریان
زەوین بێ گیا
دوخ ، زمین بی گیاه.
مامیران درگای دەم گیریان
دَهَن بستن، نَتَوانستن دَهَن باز کردن. (کنایه است.)
مانگ گیریان
مۆکڵ گیاندار
بَهمن. ( فرشته ی جانداران)
پا نیان به گیانا
گرفت و گیر
بَشَل، گرفت و گیر، درآویختگی
گیا
گیا، گیاه، گیَه، گیاغ، کیاغ.
گیاجاڕ
سبزەزار، مَرغزار.
گیان
جان، روه، رُه، رَوان، زی، زند، زندگی، هولس، پَزد، دل، خواجه.
گیان سەخت
سخت جان، آهن جان، جان سَخت، جَفاکَش.
گیان کەنشت
جان کَنِش، جان کَندن، جان دادن.
گیان کەنکە
گیان گیانان
جان جانان، خدا، ایزد، یزدان.