تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



قەدرگرتن
بزرگ داشتن، اَرجمَند داشتن، اَرزمَند داشتن،
لاگرتن
لَنگ کردن، آرام گرفتن.
لاگرتن
بُردیدن، کنارگرفتن.
لاگرتن
مَنبَلی، اَرَندان، کیبید، مَنبَلیدن، کیبیدَن، دوری کردن، روگردان شدن.
لەگرسە
اَنبَسته، بَسته. (خون مثلاً که مانند جگر بسته شود)
لەگرە
در اینجا، از اینجا، اینجا، ایدَر، ایدون.
لەگرەوداو
لەگرەوە
از اینجا.
نەگرتن
نگرفتن. (آتش نگرفتن مثلاً)
نەگریس
پلشت، هولشک، پلید، کرفت، چرکین
نەگریس
ژفت، زکور، ژَکور.
هەڵگرتن
برداشتن، نگاەداشتن
هەڵگرتن
برداشتن، پذیرفتن، پرستاری کردن. (بچەیا حیوان مثلاً)
هەڵگرسانن
برافروختن، افروختن، روشن کردن.
هەڵگرساننەوە
بازافروختن، دوبارەروشن کردن.
هەڵگرسیان
روشن شدن، برافروختەشدن، افروختەشدن.
هەڵگرسیانەوە
باز افروختەشدن، دوبارەروشن شدن.