تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



خەرمان کوتیاگ
کُسته، خرمن کوفته. (که از «لوبشه» گذشته و «راژ» نشده باشد.)
کوتیان
کو.فته شدن، کوبیده شدن، خورد شدن، کوسته شدن، گوسته شدن، گویسته شدن
کوتیان
کوفته شدن، کوبیده شدن، کوسته شدن، کسته شدن، گوسته شدن، گسته شدن، گویسته شدن، کوستن، گوستن، له شدن (له شدن بدن به سبب زدن یا خستگی)
کوتیاگ
کُسته، کوسته، کَویسته گوست، گَویست، گَویسته، کوفته، کوفته شده، کوبیده شده (گندم کوبیده شده مثلاً که از کاه جدا نشده باشد)
کوتیاگ
کوفته شده، کوسته، کویسته، گوسته، گویسته، له شده (کوفته شدن بدن از شدت زدن یا از خستگی)
تێکوتیان
خَلِش، سپوزش، خلیدن.
داکوتیان
کوفتە شدن، کوبیدە شدن.
هەڵکوتیان
برجستن، کندەشدن. (میخ مثلاً)