تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



کسم
پیشه، کار، الفَخت، الفَغد، الفَنج، الفَختَن
کسکیانەوە
درهم رفتن، اندوهناک شدن، دلتنگ شدن، نُستیدن
بەرشکسه
بَرشکَسته، وَرشکسته، وَرشکست.
شکسسە
شکسته، گریخته، (لشکر شکسته)
یەکسان
یکسان، یکسو، یکسونە، برابر.
یەکسەر
یکسر، یکسرە، یکبارە، یکبارگی، یک راست.
شکس
شکست، گریز، پس نشستن، پس نشینی
عەکس
رَخش، باژگونه، واژگونه
عەکس
فَرتور، تَندیس، تُندیس، تُندیسه
وەرشکس
وَرشکَست، وَرشکَسته.