تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



مژین
مَکنده، خننده.
مژیوەر
نباتی است برگ ریز، گل آن کبود، در صحرا و چمنزار ها می روید.
مۆژیاری
آموزش، آموزگاری.
هەڵاژیان
آستان، دراز کشیدن، خوابیدن.
هەڵبرژیان
سوختن. (از زدن شلاق مثلاً)
هەڵمژین
مَکیدن.(پستان را مثلاً)
هەڵڕژیان
ریختن، ریختەشدن.
هەڵڕژیاگ
ریخته، بیرون ریخته.
وێژیاگ
گُفته، گُفتەشده.
پاژینه
دانه، تَەگربالی، سَبوسه. (گندم و آشغال)
پژیان
پَشیدن، پاشیده شدن، پژیخته شدن، اشپوخته شدن، پشنجیدن، پراگنده شدن.
پژیاگ
پاشیده، اشپوخته، شپیخته، پشنجیده، پاشیده شده. (آب و امثال آن.)
پەرژیتن
رُستیدن، دست¬رَسیدن، رُستی، دَست¬رَس.
ڕژیان
ریختن، ریخته شدن، ریزش، فَتالش. (آب، خون و امثال آن.)
ڕژیان
ریختن. (اشک ازچشم مثلاً.)
ڕژیانەیەک
درهم ریختن. (دو لشکر مثلاً.)
ڕژیاگ
ریختە شدە.
ڕژیاگ
سرمە کشیدە.
ڕۆژیولغار
روز خون، روز تار. (ضد «شبیخون» است.)