تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



ژیان
زیستن، زندگانی کردن.
ژیان
اَرزش، ارزیدن.
ژیانن
زیستاندن، گذران دادن.
برژیانەوه
پخسیدن، برشتەشدن، سوختەشدن.
ڕژیانەیەک
درهم ریختن. (دو لشکر مثلاً.)
ژووژیانەوه
توانا شدن، حال آمدن، پوشتەشدن.
کوژیانەوە
کشته شدن، خاموش شدن، تَنبیدن، فرو نشستن (چراغ یا آتش مثلاً)
کوژیانەوە
کوژیانەوە
برژیان
برشتەشدن.
هەڵاژیان
آستان، دراز کشیدن، خوابیدن.
هەڵبرژیان
سوختن. (از زدن شلاق مثلاً)
هەڵڕژیان
ریختن، ریختەشدن.
پژیان
پَشیدن، پاشیده شدن، پژیخته شدن، اشپوخته شدن، پشنجیدن، پراگنده شدن.
ڕژیان
ریختن، ریخته شدن، ریزش، فَتالش. (آب، خون و امثال آن.)
ڕژیان
ریختن. (اشک ازچشم مثلاً.)
گژیان
ژولیدن، ژولیدەشدن، آشفتەشدن.
گژیان
اندام، همەی اندام.