تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



پەزێره
مانده، پس¬مانده، شبیبنه، سَته، شب¬مانده.
پەزێره
مانده، پس¬مانده، شب¬مانده.
پەزەکێفی
غُرم، شکار، گوسفند کوهی.
پەس
پست، نشیب، افتادگی.
پەس
پس، باخته. (ضد «پیش» یعنی: عقب مانده در قمار.)
پەس
پس.
پەس
کَتله، تَمنده، گُنگَلاج، کُند¬زبان.
پەس¬بوون
باختن، پَس¬شدن، بازیدن. (در قمار)
پەس¬دان
پس¬دادن.
پەس¬سەنن
پس¬گرفتن، پس¬ستاندن، بازگرفتن، بازستاندن.
پەس¬فترت
پَست گوهر، پَست آفرینش، ناکَس، نامَرد.
پەس¬قەرەوڵ
چغدُل، چَغداوُل، پس¬قَراوُل. (پس قراول لشکر، ضد »پیش قراول»)
پەس¬نشتن
پس¬نشستن.
پەس¬نشتن
زبهیدن، پایین آمدن. (پس نشستن از شغل و مقام.)
پەس¬نشین
فَرارون، فَریرون، پَس¬نشین. (ضد روز افزون)
پەس¬ڕوین
پَس¬رَفتن.
پەس¬کەفتن
پەسا
پستا، خازه، سرشته. (مقداری از گل که قبلاً خیسانده باشند.)
پەسا کردن
خیسانیدن، سرشتن.