تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



پەک¬نەکەفتن
وانماندن، بازنماندن، باک نداشتن، پروا نداشتن.
پەک¬کەفتن
واماندن، بازماندن، پس¬افتادن، درست نشدن.
پەکڕ
بهرک. [سرگین سفت شده.)
پەکەر
پَشیم، اَفسُرده، آشفته، آلفته، شَپلیده، سگالی.
پەڵ
تویال. (سنگ یا کلوخ یا گل یا برف که پرتاب می¬کنند.)
پەڵخۆرد
ذلیده، نَرم شده، نیم کوفته، نیم خورد.
پەڵخەگامێش
کَتئبَر، کَتَئبَل، تَنبل، تَن¬زده. (کاهل ضخیم شکم پرست.)
پەڵه
لکَه، تیکه.
پەڵه
شتاب، فَرفَر.
پەڵه
پله، باران شخم. (بارانی که اقلاً یک گره زمین را بخیساند.)
پەڵپ
بهانه، رَک.
پەڵپین
گُلگُجه. (ابخره و ادعیەی مخصوص است برای چەی نوزاییده.)
پەڵپینه
پَر پینه، پَر پهن، بَلبَن، بوخل، بوخله، بُخله، جکوک، تورَک، دَندانسا، خُرفه.
پەڵپەڵان
کلوخ اندازی، سنگ اندازی.
پەڵک
پلگ، پَلک. (پلگ چشم.)
پەڵک
پَد، پَده، پَلگ، وَسک، وَژک، سپیدار، اسپیدار، سفیدار، اسفیدار.
پەڵۆشه
پَلوشه. (بیخ علفی است ساق درشت که آن را «گادمه» گویند.)
پەڵیت
یاوه، بیدلا، پرت و پَلا، کَلپَتره، لَکلَکه، قَلماش.
پەی
پَی. (رَگ سفید)
پەی
پی، ردّ، نشان، رُهو، چَشپر، چَشفر. (جای پا مثلاً.)