تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



بن پژانن
دختری برداشتن.
پژانن
پاشیدن، پژیختن، اشپوختن. (آب مثلاً.)
پژانن
پاشیدن، پاشاندن، پشاندن. (سفوف بر زخم یا خاک بر کشی مثلاً.)
پژانن
پشاندن، فشاندن، افشاندن، اوشاندن، افتالیدن، پراگنده کردن.
ئاوپژانن
آب پاشید. (بر نان مثلأ.)