تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



پسکه
بَدوازه. (بال گشودن بچه کبوتر مثلاً برای طلب دانه.)
پسکه
آهسته، نرم¬نرمک. (آرام راه رفتن شکارچی مثلاً برای شکار.)
پسکیان
بدوازه کردن، نرم¬نرمک رفتن.
پەل پسکیان
پَلمیدن، بال سُست شدن، بَدوازیدن.
پەلەپسکێ
بَدواز.