تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



پخ
سربریدن، کشتن.
پخ
پنج، پیەدارو. (لَحیم ظروف گلی که از سفیدەی تخم¬مرغ و آهک و پنبه یا از پیه و آهک و پنبه می-سازند.)
چەپخون
شَبخون، شَبیخون، شب¬تازی، شب¬تاختن.