تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



خوێناوڵین
خون¬آلود.
خوێناۆه
خونابه، سرشک. (لعاب قرمزی که از درخت توت مثلاً می¬آید.)
خوێنبایی
خون¬بها، سربها.
خوێنبەس
خون بستن. (جلوگیری از آمدن خون.)
خوێنبەس
خوێنخوا
خون¬خواه، خون¬رَس.
خوێنخوره
تَر خون، خون¬خواه، خون¬ریز، آدم¬کش.
خوێنڕەس
خون¬رس، خون¬خواه.
خوێنگیر
بَراغ، رَگ¬زَن، خون¬گیر.
خوێنگە
دَرزند، خونگاه.
خوێنی
خونی، خون¬ریز، خون¬خوار، تَرخون، آدُم¬کش.
خوێنەخوێ
کُشنده، خن¬خواه.
خوێڕایی
زَب، مُفت، شَفت، رایگان.
خوێڕی
اَژکان، وَیلان، دَربدَر.
خوێگ
خاوَند، خداوَند.
خوێگل
چَرخه، جَهره، کلافه، کلابه.
داخ ناوتوێڵ
دارگوێز
گُوزبُن، درخت گردو.
دوێت
دختر
دوێردە
دوکاردە.