تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



کوژیانەوە
کوژیاگ
زده شده، کُسته، کُسته شده
کوژیاگ
کُشته، ماری
کوژیاگ
رَس، کشته، خمیر
کوژیاگ
کشته، مرده، خاموش
کڵانەوکووژەکە
خَرمَک، خَرتَک، خَرمُهره
بکوژ
بکُش، بگیر، گیرا. (تازی شکاری مثلاً.)
بکوژ و بووڕ
بکُش و ببُر، کُشندەو بُرَنده، فَرمان روا.
دێقکوژ
دق کُش. (مردن تدریجی)
شێرکوژ
شیراَوژَن، شیراَفکَن، شیر کُش
هورووژ
یِرش، تَک، تاخت، فوز، فرارسیدن.
کاروانکوژ
شَباهنگ، کاروانک، شَباهَنگ، کاروان کُش، سارِبان کُش (ستاره ای روشن شبیه به گلاویژ یعنی شعرای یمانی که نصف شب طلوع می کند در سمت شمال شرقی)
کوژ
کُش، کُشنده، (شیرکوژ مثلاً تنها استعمال نمی شود)
کۆڵوژ
تنورآشون، تنورآشور
کەرکوژ
شَرَنگ، خَرزهره