تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



ڕەوشت
روش، رفتار. غشسشو غشسثو رُهو. رسته، تَرز. (طرز)، پَیکَره، دستور. آیین، کیش.
کاکڵەمووشان
زَجال، دیوپا، جولاهَک، جولاهه، تَندو، تَنَندو، کَره تن، کَروتنه، کارتنه، تارتَنه، تارتَنگ، کلاش، عنکبوت
کاکڵەمووشان
کَره، کَری، کَرو، تَفَند، تَفنی، تَنتَه، تَنَستَه، اَنفَست، اَبَرکالیا، کلاشخانه (تار عنکبوت)
کاکڵەمووشان
کوهاموی (بازیچه ی بچه ها است، مقداری خاک تپه می کنند و آب روی آن می پاشندتا یبه اندازه ی یک انگشت روی آن گل شود، سپس از سه یا چهار طرف آن را منضماً شکافته، خاک روی آن را بیرون می آورند یک گنبد می ماند
کوشت
کُشتن
کوشت
کُشت، کُشته، کُشتار، لاش
کوشتار
کَُشتار، کُشتن، سربریدن
کوشترا
کُشترا (آلت نجاری است)
کوشتن
کُستن، کوفتن، کوبیدن، زَدن
کوشتکار
کشتکار، کشتگر
کوشتە
کُشته، ماری
کوشتە
کسته، مرده (گچ مرده)
کوشوندەر
کُشندر، خوشاروزه، ژاژ
کۆتەی کەوشدۆزی
دستگاه کندەی کفش گری
کەوشدۆز
کَفدوز، کَفشگر، سَرگر
کەوشکەن
کفش کن، پایگاه، آستانه
کەوشە
کفشه، فرهانج
کەوشەن
کَفشن، کشت زار، دشت (اراضی و منضمات دهکده)