تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



هەڵلوشانن
هەڵلوشانن
بالاکشیدن. (عن دماغ)
هەڵڕووشانن
شکافتن، بەهم زدن.
هەڵگووشانن
فشردن، گوشاندن.
پانەوشار
پاگیره، پااَفشار، پااَوژار، پااَوزار. (تختەی جولاهی است.)
پاکوشادانه
پاگشادانه. (رشوەای که برای آمدن به مهمان تقدیم کنند.)
پاگوشایی
پاگشایی. (قیاس، «پابوونەوه» بود، ولی «پاکردنەوه» مستعمل است.)
پووشاڵ
خَس، خَسَک، خَش، خَشَک، خاشاک، خاشه، خَلاشه، پریچه.
چاوشارەکێ
چشم¬بندک، سرمامک، سردرگلیم. (بازی معروفی است.)
کاکڵەمووشان
زَجال، دیوپا، جولاهَک، جولاهه، تَندو، تَنَندو، کَره تن، کَروتنه، کارتنه، تارتَنه، تارتَنگ، کلاش، عنکبوت
کاکڵەمووشان
کَره، کَری، کَرو، تَفَند، تَفنی، تَنتَه، تَنَستَه، اَنفَست، اَبَرکالیا، کلاشخانه (تار عنکبوت)
کاکڵەمووشان
کوهاموی (بازیچه ی بچه ها است، مقداری خاک تپه می کنند و آب روی آن می پاشندتا یبه اندازه ی یک انگشت روی آن گل شود، سپس از سه یا چهار طرف آن را منضماً شکافته، خاک روی آن را بیرون می آورند یک گنبد می ماند
گوشاد
گُشاد، کُشاد، فَراخ.
گوشادی
گُشادی، گُشادَگی، فَراخی، فَراخا، فَراخنا، فَرخا.
گوشادەوبوون
گُشادشدن، فَراخ شدن.
گوشایشت
گُشایش، فَراخی، فَراخنا.
گووشان
گووشانن
فشردن، اَفشردن، فشاردادن، گوشاندن، گوشانیدن، شَپلاندن، زَغانیدن.