تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



بود
بود، هسته. (ضد «نابود » )
حەسوود
زَفت، ژکور، رَشکور، رَشکین، رَشکمَند، سیەکاسه، سیەدل، سیەکار.
خوشنوود
خَرَم، شاد، شادان، شادمان، خُرسمد، خوشنود.
سپابود
سپهبُد، سپاهبُد (خداوند لشکر)
عوود
عود، اَنجوج، سندهان، داربوی (چوب سیاه رنگ معطر معروف)
قەفرولیەهوود
سَکَنج، غاغاتی، مومیایی کوهی
لابود
ناگُزیر، ناچار. خَنور، سَنگول، دَربا.
موقسوود
کاروگر، پُشت، پناه.
مومتەنیعول وجوود
زاوَرفَرتاش، نابود.
مومکینول وجوود
ناوَرفَرتاش، شایا، شایان.
مەعبوود
پَرَسته، پَرَستیده.
مەعهوود
آشنا.
مەقسوود
ریز، ریژ، بُژهان، وایا، وایه، آرمان، خواست، خواسته، نیاز، آهنگ، کام، کامه، آرزو.
مەوجوود
هسته، انبوسه، پدیدار. ( ضد معدوم)
مەوجوود بوون
هست شدن، انبوسیدن، پدید آمدن.
نوود
نود، حال، جاوَر.
واجیبولوجوود
خدا، بوباش، فَرتاش، نوتاش، نَراک.
کوهبود
کُهبُد، غارنشین، گوشه گیر
کەفرولییەهود
مومیایی کوهی