تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



قوتروقەوارە
ریخت، کلفتی و اندازه
چاوترووکانن
رَغنَک، اَندی، چشم زدن.
چاوترەکانن
چشم ترکاندن، چشم باز کردن. (چشم باز کردن بچه گربه مثلاً.)
کوترهاتن
کوتاه آمدن، مانده شدن
کوترکردن
ئەوتر
آن دگر، دیگری، دیگر.
زووتر
زودتر، جلوتر، پیشتر، پیش از این.
قوتر
زِه (خطی که از مرکز دایره گذرد)
قوتر