تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



تەخت ڕەوان
گالسکه. (درشکه و اتومبیل و امثال آن را نیز تخت روان گویند.)
تەرزوان
تەواخوا
تەوار
توار ،ماده. (ماده ی پرنده عموماً و ماده ی «باز» خصوصاً، ضد «جره».)
تەواسیان
دلسرد شدن ،رمیدن ،رم کردن.
تەوانی
مانده. (باقی مانده).
تەواو
همه ،همگی ،هماد ،شگاله ،درست ،پر.
تەواو
آماده ،آژیر.
تەواو بوون
تەواوی
درستی ،یکجا ،همه ،همادی ،پایان ،انجام.
تەپڵ سواری
تەڕواڵ
تلیوار ،تلیبار ،تلمبار. (چوب بندی که در میان خانه کنند.)
تەکان خواردن
تەکی دا دواوه
پس رفت ،پس نشست ،پس برد ،پس نشاند.
جوان
جوان، بُرنا، بَرناه، بَرناک، پُرناک، ورنا، ترانه، نُوچه.
جوان
خوب، نیک، نیکو، زیبا، نَغز. (⟵ خاس)