تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



واسته
میانجی، میانەدار.
واسته
شَوه، اَنگیزه.
واسڵ
رسیده.
واسڵ بە حەق
نَرسی، مرد خدا، خداشناس، بەخدا رسیده.
ئەلواسڵ
یافتە، رسید. (قبض الوصل)
تەواسیان
دلسرد شدن ،رمیدن ،رم کردن.
خواستن
خوازهف خواستن، پَیسودن، مَلچکا.
خواستن
سَفتن.
خواستەمەنی
ارمان، سَفته، سپَنج.
خوانه خواسه!
بَرگَس، بَرگَست!، خدای ناخواسته!.
دەرخواست
خواهش، خوازە، خواە، درخواست. پسند.
دەواساز
داروساز، داروگر، درمان ساز.
قەبزی ئەلواسڵ
یافته رسید
لەواسە
هَبَک، کَپَک. (کفی دست یا کف پا)
مواسات
تیمناک، هَمراهی، یاری، کُمَک.
وەسواسە
اَندَمه، سگال، اَندوه، پَژم، موژه.
گواسن
سِنی، نَخجَد، نَخچَند، داشخال، داشخار، ریم آهن، چرک آهن.
بازخواس
بازخواست، بازپُرس، واخواست، واپُرس.
خواس
خواست، مَلچَکا، هَوَس، گرایش، پَسایش، خواهش، سَر.
ڕێواس
ریواس، ریباس، ریوج، ریویج، ریویز، کَزبا، کَزوا، زرنیله، دیباج.