تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



نگاداری
پاساد، دارش، نگاداری، نگەداری؛ نگاەبانی، نگەبانی، چشم داری، پرستاری.
نگاداری
نگاەداری، گرفتاری، نگەداشتن، بازداشتن، گرفتن.
وەقایع نگار
شُدەبَند، شُدەنویس.
ئەنگار
ترنگانْن
ترنگاندن،ترساندن.(به صدا دراوردن تیر یا سیم تار مثلاً.)
ترنگانْن
ترنگاندن،ترساندن.(به صدا دراوردن تیر یا سیم تار مثلاً.)
ترنگای ترنگ
تَرنگاترنگ.(صدای پی درپی کمان یا سیم تار.)
ترنگای ترنگ
تَرنگاترنگ.(صدای پی درپی کمان یا سیم تار.)
تەنگانه
تنگنا ،سختی. (موقع تنگ)
جڕجۆنگانێ
تورو، زودرنج.
زرنگاتن
جلنگاندن، چرنگاندن. (مثل تار)
زینگانی
زیست، زندگانی، سیاب، آورند.
زەنگار
زنگار، دهانه، دهانەی فرنگ. (از مس می سازند.)
زەنگان
شهین، زنگان. (نام شهری است در بین قزوین و همدان و بیجار.)
زەنگاڵ
زنگال، مُچ پیچ. (از چرم می سازند.)
سەرچنگانە
پَشتک
سەنگانی
سنگ، همسنگ، اندازه، برابر
سەهلەنگاری
سهل انگاری
قنگانیسک
آرَن، آرَنگ، آرَنج، آرَج، آرَت، اران، وارَن، اشکوب
مارانگاز
مارگزیده.
مانگار
مانده
مانگان
ماهیان، ماهان، ( جمع مانگ است، مانند سالان.)
مانگانە
ماهانه، ماهیانه، ماهوار، ماهواره، مَهواره.