تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



هەنکە
رَخ، شَم، خنج، سونانک.
ڕێنکە
چبیر، گردآمدن، ایستادن. (جمع شدن اردو که از ترس نتوانند جلو بروند.)
کزێنکە
خمیر خیلی شُل مانند شلکینه روی ساج می ریزند نان می شود و آن را توی روغن داغ شده می گذارند و می خورند.
گۆڕکەنکە
گورکن، کَفتار.
گۆڕکەنکە
کَفَن دُزد. (استعارەاست.)
گیان کەنکە