تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



نشانەی ڕێگە
بێخ نشتن
تَەنشستن، تەنشین شدن.
بێخ¬نشین
تَەنشین.
نشاسە
آمولَن، آبگون، نشاسته.
نشان
نشان، نشانه، دَفک، نموک، تَموک، تَلوک، تَکوک، بکوک، آماج، نیشان، اِرَم.
نشان
نشان، نشانه، بُنَک.
نشان
نشان، نیشان، نشانه، مدال.
نشان
نشان، جقه.
نشان دان
نشان دادن، آموختن.
نشانکرد
نشانی، نشانه، نشان شده.
نشانی
نشانی، نشانه، فروزه.
نشانە
نشانه، نشان، دَفک، اِرَم، آماج، نَموک، تَموک، تَکوک، تَلوک، بَکوک.
نشانە
نشانه، تیل، چَخَک. بادامه، خال.
نشانەی مووسایی
گرده، عَسَلی، سَردوشی، زردپا، پارەی زرد. (پارچەی زردی کەیهودی برای شناسایی بر دوش می دوختند.)
نشتمان
پند، نشیم، نشیمن، نشیمنگاه، نشستنگاهو میهن.