تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



ناک
ناک، گین. ( غمناک، غمگین: صیغه ی ذوکذا است، تنها استعمال نمی شود.)
تەپی لێ ناکوتێ
نمی داند ،ازش [از آن] سر در نمی کند ،سر در نمی آورد.
ناکام
ناکام، ناخواست، جوانه مرگ.
ناکاو
ناگاه، ناگهان، ناگاج، ناگرفت.
ناکوڵۆکار
ناتراشیده، ناهموار، قُلُمبه، کُلُنبه، پُک و لُک، زُمُخت، خَر. ( خَرسَنگ، خَراَمرود)
ناکەس
ناکَس، جَلَب، کَسَندُر، بدنژاد، بی نژاد، پَست.
کوچک ناکە
سنگ هشته (سنگ هسته شکستن)
دای بە ژێر چناکەیا
تودهن زدن.
قەیناکا
باشد، زیان ندارد
لاچناکە
پالَهَنگ.
میناکاری
چناکه
چَنه، چانه، چَک، کَچه، کاچه، مَنه، زنَخ، زنَخدان، زَنج، زفر، آرواره.
چناکه دان
چانه زدن، زنَخ زدن، ژاژگویی، ژاژخایی، هرزەگویی، هرزەدرایی، بیهودەگویی.
چناکەشکیاگ
هَرزەچَنه، پُرچانه، ژاژگو، ژاژخای، مُفت¬گو، بیهودەگو.
چناکەهەڵتەکانن
چانه تکان دادن.
چەناخ←چناکه
چندان.
ژێرچناکه
زیر چانه، زیرچنه، زیر زَنخه.
ژێرچناکەدان
زیرچانەزدن، دو کاردی زدن.
ژێرچناکەی کەڵەشێر
دو بلگ زیرگلوی خروس.
کوناکردن
سفتَن، اَنجیردَن، سوراخ کردن