تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



مشار
اَرّه.
مشت
مُشت، دومُشت.
مشت
خَو، مُشت.
مشت
اور، مُشت.
مشت گرتن
مُشت گرفتن، توی مُشت گرفتن.
مشتاق
آرزومند، تاسه خوار.
مشتوماڵ
مُشتمال، مالش، چلاندن.
مشتومڕ
اُشتُلُم، شُتُلُم، شالَهنگ.
مشتە
مُشته، فَلخَم، فَلخَمه، فَخلَم، فَخلَمه، چَک. ( چک حلاجی)
مشتە
مَشته، دَسته.
مشتە
مُشته. ( مشته ی کفشگران )
مشتەری
خَریدار، بستان.
مشتەری
زَوَش، زاوش، هورمز، اورمُز، اورمُزذ، خُسپی، بُرجیس. ( ستاره ی ششم )
مشتەرەک
سَنگم، سَنگَمبَر.
مشتەکۆڵ
مشک
مُشک، اَدمَن. ( ماده ی خوشبویی است که از خون حیوانی فراهم می آید شبیه به آهو که آن را به فارسی آف گویند.)
مشک
موش، مَرزَن، مرزه، ببر.
مشک تەرامشێح
رُتَک، مُشک تَرامُشیر، مُشک طَرامُشیع، پودنه ی کوهی. ( علفی است معطر معروف که ترک آن را «کاکوتی» گویند.)