تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



مشک
مُشک، اَدمَن. ( ماده ی خوشبویی است که از خون حیوانی فراهم می آید شبیه به آهو که آن را به فارسی آف گویند.)
مشک
موش، مَرزَن، مرزه، ببر.
مشک تەرامشێح
رُتَک، مُشک تَرامُشیر، مُشک طَرامُشیع، پودنه ی کوهی. ( علفی است معطر معروف که ترک آن را «کاکوتی» گویند.)
مشک دەشتی
موش دَشتی.
کونا مشک
مشکڵ
سیرَنگ، دشوار، دشخوار، سخت، گره.
مشکی
مشکی، مشکین، سیاه.
مشکی
مشکی، کلاغی حریر.
مشکە خوەرە
نُمس، موش خوره. ( جانوری است که موش و مار را شکار می کند و آن را به ترکی « لاکخیه» گویند.)
مشکەکوێرە
کورموش، موش کور، انگشت بُرَک.
قومشکەن
کُم َکن، کوم شکن، کُمش زن، کَن کَن، کَتکَن، چاه کن، کاریز کن، کُماسه، شکاونه، شکاونده، آهون بر، چاه جو
کومشکەن
کُمش زن، کُمش کن، شکاونه
بیرمشک
بیدمشک، مشک¬بید، شاەبید، گُلەموش، گُربەبید، پنجه گُربه، گُربگو، کبوده، بهرامه، بید طَبَری.
بەچکەمشک
بچەموش.
تەمشک
تمش ،تمشک ،کیهه.
خەرمشک
خرموش، موش دشتی. (موش گُنده)
فرەنجەمشک
پلنگ مُشک، پَرَنگ مُشک، بَرَنج مشک، فرنج مشک، اَفرَنج مشک، فَلَنگ مُشک، لَهلَهان، قرنفل بستانی