تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



مان
تور، تول، خَشم، گَی.
مان
ماندن، ایست کردن..
مان
نیوساد، بود، بودن، ماندن، پاییدن، پایندگی، یایداری، زیستن.
مان
مان، ما. (علامت متکلم مع الغیر است: خانه مان، خانه ی ما)
مان تەورێزی
مان کردن
توریدن، تولیدن، خشم کردن، گی گرفتن.
ئەوەڵ مانگ
ارمز، آغازماه.
داس مانگ
ساڵ سێنزە مانگ
بِهتَرَک، خُرّم سال، سال سیزده ماهه
سێنزە مانگ
بهترک (سیزده ماه (سالی که سیزده ماه باشد)
مانا
آرش، چَم، خواسته.
مانع
مُس، خَشکاب، پاگیر، پاگیره، پابَند، جلوگیر، بازدارنده.
مانن
مانده کردن، خسته کردن... .
مانگ
ماه، مَه، مانگ، ماس، ماج، مَج، مَهیر، لوخَن، شَبتاب.
مانگ
مانده، خَسته، رَزده، بیخَسته، دَرمانده، وامانده.
مانگ چواردە
خار، پُر ماه، ماه چهارده.
مانگ گیریان
مانگا
ماده گاو.
مانگار
مانده
مانگان
ماهیان، ماهان، ( جمع مانگ است، مانند سالان.)
مانگانە
ماهانه، ماهیانه، ماهوار، ماهواره، مَهواره.
مانگۆڕ
هیرسا، دختر مانده.
مانگەشەو
آیشم، مَهشید، مَهتاب، ماهتاب.
مانیان
ماندن، بیخستن، خسته شدن، پُشلَنگیدن، رَزده شدن.