تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



مازووڵ
زَبهیده، بَرداشته شُده، بَرکنار شده، خانه نشین.
مازووڵی
زَبهیدگی، از کار ششدن، بیکاری، بیکر شدن، کنار گرفتن، کنار گیری.
مازووڵی کێش
زَبهیده کَش، بیکاری کَش. (کسی که در معزولی کاردار، مودت را از دست ندهد)