تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



لات
لات، لوت، لُخت، بی چیز.
لات
لاط، لوطی، میمون بار.
لاتار
فِندیره. (سنگی کەاز بلندی بەپایین رها کنند.)
لاتێڕ
آغول، آلوس. (بەگوشەی چشم از روی خشم نگریستن)
لاتە
شکم دَرد.
لاتەری
لاتار، لاتاری، لوتَری.
لاتەنشت
لاتەوەق
پَرد، فَرد.
لاتەڕاف
سُرین، کَپَل، کَفَل.
ئەولاتر
آن سوتر. آن سوترک.
بیلاتەشبی
تەلاتم
شورش ،چنبش ،آشوب ،به هم خوردن.
هەڵخلاتن
خرخراندن. (بار گردو را مثلاً تکان دادن کەصدا کند)
ژەلاتین
آبگون، ژله، ژَلاتین.
کولاتگ
جوشیده، جوش آمده
بێ¬موبالات
بی¬آیین، بُلغُندر.
سەرمەقولات
پَشتک، اُشکوخ، سکندری، سرسکندری، (کله معلق)
مسەققەلات
مُستَقِلاّت. ( زمین و باغ و دکان جزو شهر)
مەلات
آژَند، مَلات. ( گِل فاصله ی بین خِشت ها)
هەڕگ مەلات
کَیوغ، اَژشند.