تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



ڕەقیاگ
زده شده. (در مثلاً.)
ژلۆقیان
شلوق شدن، آشفتەشدن، شوریدن، بەەخوردن. (از حال سکون بەحال حرکت درآمدن.)
ژلۆقیاگ
آشفته، آشفتەشدن، شوریده، بەهم خورده، شلوق شده.
ژلیقیان
شکستەشدن، لەشدن. (انگور مثلاً)
ژلیقیاگ
شکستەشده، لەشده. (انگور شکستەمثلاً)
کاسەی فەقیان
کاسه یتیمان، کاسه درویشان
گوێچکە نەلەقیان
باک نداشتن، پروانداشتن، نترسیدن.
ئاقاقیا
آقاقیا. (درخت معروفی است.)
ئەقاقیا
آقاقیا. (درختی است معروف.)