تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



قواقو
غَواغَو، غَوغا، هَنگامه، غُلغُله، قالمَقال، دادوبیداد
دارقواخ
دارقواخ
دار کَدو، داقَباق.( داری است در وسط میدان برای تیراندازی نصب کنند، کلمه ی «قباق» ترکی است.
واقواق
واک، وَکواک. ( مرغی است ماهی خوار کاکلدار.)
تەقوا
نبناد ،نیناد ،جیواد ،پاساد ،ویژش ،پارسایی ،پرهیزگاری.