تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



فاق
فاق، شاخه
فاق
فاق (نوعی از چادر حریر سیاه است که زنهای متشخصه می پوشند)
فاقە
فاقه، تَله، (تله گنجشک گرفتن)
ئیتفاقی
ئیتفاق
یکی سدن، باهم شدن، هم دستی، هم رازی، هم کاری، هم گفتاری.
ئیتفاق
پیش آمد، پیش آمدن.
تفاق
بُنشن،اَوراز ،دیک اِوراز ،دیک اِفراز. (لوازم آش)
تفاق
بوزار،ا َفزار، بوی آفزار ،سبزی. (سبزی خشک توی آش)
تفاق ڕێگه
ساز راه،ساز جرمزه.