تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



شەو
شَب، شو، شَف، شام، دَشیشک
کوتێ شەو
پاریزه (لختی از شب)
درگای شەوەکە
اَژکَن، غَلبَکَن، غَلبَکین. (در مشبّک)
شەوارە
بَرَنج، شَباره (مرضی است عرض چشم می شود که ضاهراً عیبی ندارد و چیزی را هم نمی بیندو اما مانند کور راه می رود)
شەوان
شَبان، شَوان، شب ها
شەوباز
شەوبۆ
شَب بو، شَب بوی، شَب اَنبوی (گلی است که در شب بو می دهد و آن چند قسم است)
شەوبۆی زەرد
هیری، خیری، شب بوی زرد
شەوبێدار
تَرغان، شب بیدار، شب زنده دار
شەوبەرات
شب برات، شب چک، شب جک (شب پانزدهم شعبان)
شەوبەن
شەوتەقتەق
شەوخەف
جلسقه
شەودێز
سیا، شب رنگ، شبدیز
شەور
کنگاش، کنگاج، گنپگاش، پرسش، اندیشه گویی
شەوسۆ
شەوق
درخوش، شادخواست، دلخواه، شادی،