تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



شیار
شیار، شَدیار، شَدکار، شَتکار، شُخم
شیان
شایسته بودن، سزاوار بودن
به یەخەدا کێشیاک
تورشیان
ترشیدن ،ژفیدن.
تورشیان
ترشیدن ،ژفیدن ،بو بد پیدا کردن. (نفس یا معده)
تورشیاک
آب خست ،آب زَرفت،ژفیده. (هندوانه و خربزه که زیاد مانده و ترشیده باشد.)
تورشیاک
تڵیشیان
کفتن ،کفیدن ،کافیده شدن ،شکافته شدن ،پاره شدن ،دریده شدن ،از هم باز شدن.
جۆشیان
جوشیدن. (دیگ مثلاً.)
جۆشیان
جوشاک، جوشیدن. (آب مثلاً.)
جۆشیان
جوشیدن، آشوب کردن، توفان کردن، شورش. (دریا مثلاً)
خراشیان
خَراشیدن، غَراشیدن، غَرواشیدن، بَراشیدن، بَشخودن، گُراشیدن، ریش¬شدن، کُدوەشدن، کُدوهیدن.
خشیان
لَغزیدن، لغزش، لخشیدن، لَخشَک، لخشه، شَخشیدن، شَخشه، شخیدن، خَزیدن، غَژیدن، ریژَک، رَمژَک، اِشکوخ، شکوخ، سُریدن، چَپچ/شله.
خوشیانەوه
داتڵیشیان
داوەشیان
کاشتە شدن، افشاندە شدن. لِه شدن، پارەشدن.
داوەشیان
کاشتە شدن، افشاندە شدن. لِه شدن.پارەشدن.