تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



شکار
شکار، نَهال، شَبالنگ، نجچیر
شکار
شکار، شکر، رُبا (اسم فاعل است) شیر شکار، دل شکار)
سەگ شکاری
شکارتە
کُمکی (تخمی که بطور کمک برای کسی پاشیده شود)
شکارچی
شکارچی، نخچیروان، شکاروان
شکارگا
شک، گمان، دودلی
شکاری
شکاری، نخچیری، (تازی یا باز که به گرفتن شکار آموخته باشد)
پێشکار
کُریر، گویر، پیشکار، پیشگیر، پیشیار، پاکار. (مَددگار)
ڕەشکار
سیەفام، سیاە فام.